تو ای بنده من ...بدان
من همیشه بیدارم ...
و منتظر ...
مبادا لحظه ای تو مرا بخوانی و بی پاسخت بگذارم ...
مبادا تو ناامید از من هم دوری کنی ...
حتی نمیخواهم لحظه ای تو را ناامید و درمانده ببینم ...
وقتی که میدانم چقدر تورا دوست دارم و تو به این عشق نیازمندی...
هرگزتنهایت نمیگذارم ...
صدایم کن ...
من همیشه بیدارم
و مراقب تو ...
دوست عزیز از این که این وبلاگ را برای دیدن انتخاب کرده اید،سپاس .
مردم شهر سیاه،خنده هاشون همه از روی ریاست..دلشان سنگ سیاست..
ما در این شهر دویدیم و دویدیم،چه سود..هر کجا پرسه زدیم،خبر از عشق نبود..
و تو ای مرغ مهاجر که ازین شهر گذر خواهی کرد..نکند از هوس دانه گندم به زمین
بنشینی...
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
بهترین وبلاگ
ادبی و
آدرس
delestan.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.